در خواب دیدم که خانه را مرتب کردم و وسایل اضافه را کنار گذاشتم . نمی دانم چه چیزی را مرتب کرده بودم که دور انداختنی ها بیشتر خوراکی بودند.
من آشغال ها را در پارکینگ ریختم و ناگهان دیدم که پاسپورت من و یک بسته کامل دست نخورده چیپس لای آشغال هاست آن را برداشتم. بارها و بارها کنترل کردم که کنار بگذارم و دور نیاندازم. آشغال ها را توی یک سطل بزرگ زباله چرخدار ریختم و به جلوی خانه در خیابان بردم و آنجاخالی کردم. چند پسر آن طرف ایستاده بودند. یکی از آنها نزدیک آمد و لبه جوی آب نشست و پاهایش را توی جوی خالی از آب آویزان کرد. دقیقا به آشغال ها نگاه کرد در آن میان دنبال چیزی درست و حسابی می گشت توی آشغال ها دو تا پاکت آن میوه کوچک دست نخورده بود آنها را برداشت فشار داد تا ببیند که سوراخ نداشته باشند. سالم بودند انها را برای خودش برداشت.
دو بسته بیسکویت ویفر لای وسایل بود آنها بسته بندی سالم داشتند اما خرد شده بودند. آنها را هم آن پسر برداشت. مرتب پاسپورت را چک می کردم که لای و سایل جا نماند. اگر پیدا نشود دستم به جایی بند نبود
آخرین دیدگاهها