من گستاخی را خوب می شناسم. زیرا بارها با سخنان و رفتارهای گستاخانه روبرو شده ام. به یاد ندارم که در قبال چنین هجمه هایی جوابی داده باشم که مشاجره بالا بگیرد یا به صدای بلند ختم شود. معمولا سعی داشتم غائله را بخوابانم. کوشش کردم که این صفت در زیر مجموعه دفتر پرستاری رشد نکند.
بدترین کلام گستاخانه ای که شنیدم در یک عصرکاری بود. من بعد از رفتن صبحکارها در دفترم مانده بودم تا کارهایم را به اتمام برسانم. سوپروایزر برای بازدید بخش ها رفته بود. عصر پاییزی سردی بود. یکی از پرستاران آقا برای شکایت به دفتر پرستاری آمد. از نحوه تقسیم بندی شیفت ها شاکی بود. در انتهای شکایت خودش با خونسردی به من نگاه کرد و گفت:” تو یک عقده ای هستی.” من به معنای واقعی کلمه خشکم زد. تصور کردم که اشتباه شنیدم. زبانم قفل شد و نتوانستم جوابی بدهم. سکوت کردم. پرستار از سکوت من تعجب کرد. شاید توقع داشت که من عکس العمل سریعی نشان بدهم. شاید منتظر واکنش تندی بود. چه میدانست که من هنگ کرده ام و اصلا قدرت حرف زدن را از دست داده ام. بعد از لحظاتی به وضعیت عادی برگشتم و به او گفتم: “این حرف را به من زدی یادت نگهدار دیگر به هیچکس و هیچکس دیگری نگویی.” او اتاق را ترک کرد. از چشمم افتاد و به لیست سیاه توی ذهنم منتقل شد. |
این واقعه را نوشتم تا خوانندگان بدانند کمبود نیروی پرستاری و متعاقب آن شیفت های اجباری و اضافه کاری، چه بر سر روابط انسانی می آورد. شغل پر استرس و ساعات طولانی کار نه تنها جسم بلکه روح را می آزارد.
یک پاسخ
اگر فردی توهینی کرد و یا برچسبی به ما زد، نباید فوراً او را به بلک لیست منتقل کنیم!
این عیب بسیاری از ما ایرانیان هست که نمیتوانیم گفتگو کنیم؛ سعۀ صدر نداریم و البته تفکر سیستمی نداریم!
شخصی در این جامعه زندگی میکند و انسان دیوانهای نیست؛ به ما انتقادی میکند و بگوید: عقدهای!
سوی دیگر ماجرا را هم باید دید: چه در فکر او گذشت که به این نتیجه رسید؟ آیا عملکرد ما یا نوع ارتباط و حتی کلمات و جملاتی که به کار بردیم و یا در جایی نوشتیم، تأثیری در این نتیجهگیری او و در نهایت، محکوم کردن ما نداشت؟
قطعاً او اشتباه کرده؛ اما خودمان را جای او هم بگذاریم.
اگر شکایت یا اعتراضی دارد، باید تمامی جنبههای حرفهای گفته و حتی ناگفتههایش را بشنویم و فکر کنیم؛ شاید ما اشتباه کرده باشیم که منجر به این نتیجهگیری و ارتباط نادرست شده است!