من به عنوان مصاحبه کننده شاید بیش از صد جلسه مصاحبه را پشت سر گذاشته ام. به عنوان مثال مصاحبه های شغلی در بدو ورود کارکنان به بیمارستان، مصاحبه هایی ساده بودند. ساده از این نظر که فرد برای تصدی شغلی به دفتر پرستاری معرفی شده است. مصاحبه بااینکه مهم بود، اما حکم تکمیل تشریفات اداری را داشت. به نوعی آشنا شدن با شرایط کاری و موقعیت شغلی مصاحبه شونده بود. افرادی که از این مرحله برگشتند و با انجام مصاحبه پی بردند که باید محیط را ترک کنند به عدد انگشتان دو دست هم نمی رسد.
بعضی مصاحبه های شغلی سرنوشت ساز بودند. مثل زمانی که قبولی آزمون های استخدامی قراردادی دو برابر ظرفیت اعلام می شدند و نتیجه مصاحبه نصف مصاحبه شوندگان را مردود اعلام می کرد.
مصاحبه فرایندی دو طرفه بود و علاوه بر مصاحبه کننده، طرف مقابل یعنی مصاحبه شونده هم سوالاتی می پرسیدند. خیلی از مصاحبه شوندگان سوالات خوبی پرسیدند. در بسیاری اوقات سوالات آنها بود که راهنمای ما برای مصاحبه های بعدی می شد. سوالاتی که |
گاهی پاسخ واضحی نداشتند و نیاز به تفکر بیشتری داشتند.
سوالی که هرگز نشنیدم این است که مصاحبه شونده بپرسد در چه صورتی من این کار را ازدست داده و عزل خواهم شد. شاید سوال درستی نباشد ولی همواره ذهن من را مشغول کرده بود. الان هم فکر می کنم که چرا چنین سوالی طرح نمی شد.
از خودم می پرسیدم آیا به فکر کسی نمی رسد که این مقام ها و این موقعیت های شغلی موقتی است و روزی به پایان خواهد رسید.
آیا کسی به پایان داستان فکر نمی کرد؟
آیا جواب را میدانستند و سوال را بیهوده تصور کرده بودند؟
آخرین دیدگاهها