در دورانی که ما نیازمند مدیران شایسته و با صلاحیت هستیم، بازهم در انتخاب هایمان اشتباه می کنیم. من به مدت ده سال با یکی از مدیران رده بالای سیستم کنونی همکار بودم.
او خانمی بسیار شایسته و با کمالات است. از اولین روزی که با معرفی استخدام وارد سیستم شد به یاد دارمش.
ایشان شخصیتی مستقل و فردی وظیفه شناس بود که سعی کرد تمام شرح وظیفه اش را تمام و کمال انجام بدهد. معمولا در بخش خودش بود. او اهل پیوستن به گروه های غیر رسمی سازمان نبود. همان افرادی که خارج از ساختار رسمی سازمان هستند و برای خودشان در سیستم های ما برو بیایی دارند. در برنامه های بین کارکنان که جمع می شدند و از این و آن بد می گفتند، غیبت میکردند، تهمت می زدند، شرکت نداشت. جز هیچ دار و دسته ای نبود.
درست است که او فردی با صلاحیت در حیطه کاری خودش حساب می شود اما به نظرم روحیات او با کار مدیریت نیروی انسانی سازگاری نداشت. در واقع به کاری گمارده شده است که سنخیتی با الزامات آن کار ندارد.
مدیریت نیروی انسانی تعاملات وسیع می طلبد. گستردگی ارتباطات درون سازمان و فرا سازمان را ایجاب می کند. به اصطلاح حوصله سروکله زدن با ارباب رجوع را می خواهد. قدرت متقاعد سازی و مهارت مذاکره می خواهد.
هر بار او را می بینم و با هم به گفتگو می نشینیم. از وضعیت خودش اظهار نارضایتی می کند.
در این میان، کسانی که به اصرار او را به این موقعیت نامناسب سوق دادند، مسئول هستند.
آخرین دیدگاهها