در خواب دیدم که در یک جمع اداری هستم. آن جمع در یک سالن اجتماعات کوچک جمع شده بودند. بیشتر شرکت کنندگان روپوش سفید به تن داشتند. ردیف ردیف در صندلی های پشت سر هم نشسته بودند. گویی من یک نگاه بودم که از بالا میدیدم.
صحبت در مورد ارزشیابی سالانه بود. یک نفر نمرات را میخواند و محاسبه اعداد را انجام میداد و امتیاز نهایی را اعلام می کرد.
یک نفر دیگر اعداد و امتیازات را به لیست دیگری اضافه میکرد.
همهمه و سر و صدای زیادی بود. من بلند شدم پشت تریبون رفتم و گفتم: ساکت باشید تا بتوانید امتیازات را بشنوید. آرنج هایم را روی تریبون تکیه گاه کردم و متوجه نوشتن های روی اوراق بودم.
بعد به فکرم زد چرا این همه آدم اینجا نشسته اند؟ فقط برای اینکه محاسبه را گوش بدهند.
از آن کسی که برگهای ارزشیابی را روی زانوهایش گذاشته بود، سوال کردم آیا دو سه نفری نمیتوانید این کار را بدون حضور این همه آدم انجام بدهید؟
آنها گفتند البته که می توانیم، و سه نفری ادامه دادند.
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها