عذرخواهی شجاعت می خواهد.
یکی از خانم های کارمند زیر مجموعه مدیریت، مدت ها پُست بیمارستان را گرفته بود و در گزینش سرنوشت متقاضیان را رقم می زد. بعد از انتقال به پُست خودش فرزندش را در مهد کودک ثبت نام کرد. یک روز برای شکایت به دفتر پرستاری آمد. آن زمان مهد کودک تحت نظارت دفتر پرستاری بود. حرف هایان را چندین بار تکرار کرد. می توانم درک کنم که مضطرب و ناراحت بود.
با مهد کودک هماهنگی کردم و هر دو به آنجا رفتیم. پای صحبت طرف مقابل نشستیم. قضاوت برای من مشکل بود. نمی دانستم چه کسی چقدر راست می گوید؟
بعد از بحث های زیاد کارمند مهد کودک کوتاهی خودش را قبول کرد و عذرخواهی کرد.
حالا نوبت او بود که کوتاه بیاید و سهم خودش را در پیش آمدن اختلاف بپذیرد. بر خلاف انتظار زیر بار نرفت و گفت که به نتیجه مورد نظرش نرسیده است.
کسی را حلال نمی کند و نمی بخشد . ادامه داد این اخلاق بد من است که نمی توانم کسی را عفو کنم.
نتوانست اقرار کند که خودش هم اشتباه کرده است. انگار خودش را حق مطلق تصور می کرد.
از او پرسیدم چه انتظاری داری؟
برای تنبیه کارمند مهد کودک چه پیشنهادی داری؟
جوابی نداد!
آخرین دیدگاهها