جمله ای ساده که حس فضولی من را برانگیخت

نباید از بعضی جملات ساده رد شد.

به تازگی به عنوان مدیر خدمات پرستاری شروع به کار کرده بودم. در یکی از بخشها سرپرستار به همراه تعدادی از کادر از جمله یک کمک پرستار به استقبال من آمدند. آن کمک پرستار از مدیریت و توانمندی سرپرستار خیلی تعریف کرد. اما یک جمله اش توجه من را جلب کرد.

او گفت: سرپرستار ما آنقدر قوی و خوب است که اگر کادر حضور نداشته باشد، می تواند کارها را چنان اداره کند که هیچ خللی در وظایف پیش نیاید و بیماران مراقبت کافی را دریافت کنند.

این جمله باعث شد در مورد او بررسی ها بیشتری انجام بدهم نتایج غیر قابل باور بود. او علاوه بر کار دولتی تاکسی داشت. صبح بعد از زدن کارت و ثبت ورودش، دنبال کارهای بانکی، رساندن فرزند به مدرسه، انجام امورات اداری و شخصی خودش و سایر افراد بخش می پرداخت. سر راهش مسافر کشی هم میکرد. تاکسی را در پارکینگ بیمارستان مجاور پارک می کرد.

سرپرستار او را حاضر و در حال ارائه خدمت اعلام می کرد. در حالی که او ساعت ها حضور نداشت.

البته چنین افرادی در همه سازمان ها و سیستم ها وجود دارند. اما ایشان اولین تجربه من بود. بعدها افراد زیادی نظیر ایشان را دیدم.

متاسفانه این داستان ادامه دارد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *