قرار گرفتن در جایگاه یک مدیر پرستاری یعنی روبرو شدن با خصوصیات اخلاقی خاص هر فرد.
یکی از پرستاران با سروصدا و لحن شکایت گونه وارد دفتر پرستاری شد. یک بار دیگر در دام خشم او افتادم. این رفتار او تکراری بود. هر بار تهدیدی حس می کرد یا با بی عدالتی روبرو می شد، همین رفتار را بروز می داد. خیلی وقت ها این کج خلقی ها و خشم او به خاطر مسائل جزئی و پیش پاافتاده بود. گاهی مشکل با یک جمله یا یک تماس تلفنی قابل حل بود، ولی شکیبایی کافی برای حل مشکل نداشت.
او نمی توانست چیزهای کوچک و بی اهمیت را از مسائل بزرگ و پیچیده جدا کند.
به عبارت دیگر هر موضوعی صرف نظر از اندازه اش او را از کوره به در میکرد. در قبال مشکلاتی که هر روز بیشتر میشدند، انعطاف کافی نداشت، به همین دلیل خود و محیطش را دچار تنش می کرد.
این جور وقتها سوپروایزرها به کمک من می آمدند و برای او شنونده خوبی بودیم . زمان و فضای آرام برایش در نظر می گرفتیم. گفتگو درمورد موضوع اصلی شروع می شد و به تدریج اوضاع تحت کنترل در میامد.
ما دقت می کردیم که از موضع قدرت وارد بحث نشویم . به او اجازه صحبت و تخلیه روانی میدادیم و اگر لازم بود عذرخواهی می کردیم.
آخرین دیدگاهها