امتیاز خواهی های غیر مسئولانه به واقعیاتی تلخ منتهی میشوند.
وقتی که در برگه معرفی پرستار جدیدالاستخدام عنوان فرزند شهید را دیدم، نمی دانستم با چه مشکلات پیچیده ای پنجه در پنجه خواهم شد.
خانم موقر ، متین و جوان به عنوان پرستار شروع به کار کرد. مثل سایر پرستاران مراحل استخدام، مصاحبه و آموزش را طی کرد و در یکی از بخشها تعیین محل شد. برخلاف انتظار، مثل پرستاران دیگر رفتار می کرد. گاهی یادم می رفت که فرزند شهید است. به صورت شیفت گردان و در بخش عادی خدمت می کرد. مدتی زیادی طول نکشید که به تدریج شروع به شکایت از شبکاری هایش کرد. سرپرستار بخش او در حد توانش منعطف رفتار می کرد و شبکاری های او را در روزهایی که پیشنهاد میداد، منظور می کرد. هر وقت مقدور بود تعداد شب کمتری در برنامه می نوشت.
اعتراض های او به شبکاری ادامه یافت و به درخواست تغییر بخش تبدیل شد. بعد از چانه زنی های مکرر او در خواست انتقال به بخشی را کرد که در صبح کاری فعال بود و در ساعات عصر و شب به صورت آماده باش یا آنکال به بیماران خدمت ارائه می کرد. آن بخش نیروی انسانی ثابت و کافی داشت و افزودن نیروی جدید به صلاح نبود.
نارضایتی هایش از شبکاری و پافشاریهای او برای تغییر بخش فزونی یافت. عاقبت سفارش ها و توصیه های از منابع غیر پرستاری به خارج از سازمان هم اضافه شد. بعد از مدتی دستورات شفاهی از کسانی صادر می شد که مخالفت در مقابل آنها به صلاح نبود. عاقبت ریاست و دفتر پرستاری تسلیم شدند.
توازن نیروی انسانی به هم خورد و چند جابجایی بی دلیل و بدون منطق انجام شد تا ایشان در بخشی که مد نظرش بود، کار بکند.
با کمال تعجب شاهد بودم که بعد از مدتی به درخواست خودش در شبکاری ها شیفت میداد..
این پدیده موجب شد پرستاران استنباط نادرستی از عملکرد دفتر پرستاری داشته باشند. اعتراضات و کنایه ها نشان میداد که تصمیم دفتر پرستاری توجیه ندارد و افکار عمومی بیمارستان مشوش شده است. اما چاره ای جز تحمل نبود.
آخرین دیدگاهها