ماجرای بازنشستگی پیش از موعد یکی از سرپرستاران

برای جلب حمایت مافوق به جای تهدید میتوان ار روش های مسالمت آمیزتری استفاده کرد.

یکی از سرپرستارانِ شایسته از تحمل مشکلات خسته شده بود. به سختی کار می کرد ولی هر روز به جای گرفتن پاداش برای خودش،  اعتبار رئیس بخش او بالاتر می رفت. این فرسودگی ناشی از قدرنشناسی نسبت به خدمات او رنج آور شده بود. در جلسات متعدد، بارها بازنشستگی پیش از موعد را به صورت تهدید مطرح کرد.

از نگاه مدیر خدمات پرستاری، در نظرگرفتن یک جانشین به جای او سخت بود. توانایی ها و استعدادهایی داشت که در کمتر کسی سراغ داشتم.

در یکی از جلسات که من به عنوان مدیر خدمات پرستاری در غیابش از او دفاع می کردم و البته از عواقب کارم هم می ترسیدم، رئیس آن بخش گفت: وقت بازنشسته شدن سرپرستار فرا رسیده است. با این سرپرستار که بخش اداره نمی شود. به جای کارکردن، دائم باید فکرکنیم چه کار کنیم که ناراحت و عصبانی نشود. سابقه اش هم که زیاد است. می گوید پیشکسوت است و خودش به این نتیجه رسیده که بازنشسته پیش از موعد بشود. آن وقت مدیر خدمات پرستاری نمی خواهد بپذیرد.

یادم آمد روز قبل از این جلسه، سوپروایزر به او گفت:

خواهرانه پیشنهاد می کنم اگر میخواهید پیش از موعد بازنشسته شوید در خواست خود را بنویسید و پیگیری کنید. تهدید کردن و عمل نکردن عاقبت تبدیل به نقطه ضعف شما خواهد شد و علیه خودتان استفاده می کنند. ما هم می دانیم شما به کمک و حمایت بیشتری نیاز دارید اما این راهش نیست.

بعد از چند هفته از این ماجراها او راهی بازنشستگی شد. در حالی که از ناسپاسی مسئولین گلایه داشت. 

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *