سرپرستار یکی از بخش ها بیمارستان مدت ها در مقابل مدیر پرستاری و سوپروایزرها مقاومت کرد. از هر فرصتی برای مخالفت و تضعیف دفتر پرستاری استفاده کرد. هر چه در مورد عواقب چنین رویارویی هایی به او تذکر داده می شد، اهمیتی نمی داد.
نمی دانست که روزی کارکنان بخش خودش هم با او چنین رفتاری خواهند داشت. زیرا او الگوی پیش چشم آنها بود. بعد از مدتی از نظر مدیریتی در وضعیتی شکست خورده بود. کسی او را به عنوان مدیر نمی شناخت. کادر مرتب او را به اصطلاح دور می زدند. زیر بار مقررات نمی رفتند. به بهانه هایی به روش های قدیمی کار می کردند و حاضر به پذیرش تغییرات نبودند. به عنوان مدیر خدمات پرستاری شاهد بودم که او اولین قربانی رفتار خودش بود.
ای کاش حرمت مسئولین را نزد کادر نگه می داشت. هر انتقاد و تضادی هم داشت با مسئولین پشت درهای بسته حل می کرد. ای کاش هر چه میخواست به مسئولین می گفت اما در نزد کارکنانش حرمت سوپروایزر ها را نگه می داشت. ای کاش می فهمید که از بین رفتن حرمت ها و آبروی حرفه ای به نفع هیچ کس نیست.
آخرین دیدگاهها