مدیر بیمارستان برای ماموریت اداری به کرمانشاه رفته بود. رئیس بیمارستان بعد از رسیدن ایشان جلسه مشترک بین دفتر پرستاری و مدیر ترتیب داد. رئیس در ابتدای جلسه توضیحی داد و صحبت در مورد بازدید از بیمارستان کرمانشاه را به مدیر سپرد.
مدیر از مسائلی صحبت کرد که باور کردنی نبود. چطور ممکن بود که با آن معیار -نسبت پرستار به بیمار– بخش را اداره کرد؟ ما از تمام توان پرستار ها برای مراقبت از بیماران استفاده می کردیم، ولی باز هم کم داشتیم. دستیابی به موفقیت و رضایت با آن تعداد کم پرستار عجیب بود. این سوال های بی جواب ذهن اعضای دفتر پرستاری بیمارستان را مشغول کرد. ما در مورد این گزارش مدتها بحث کرده و فرضیه هایی را ساخته بودیم.
بعد از چند ماه مقاله من به صورت سخنرانی در همایش کشوری کرمانشاه پذیرفته شد. این مقاله در مورد انتخاب سرپرستار به روش جدید بود. به شکل پیش بینی نشده ای به آن شهر رفتم. وقتی که از فرودگاه به محل اقامت رسیدم، با راهنمایی گرفتن از میزبان به بیمارستانی که مدیر مان از آن خیلی تعریف کرده بود، رفتم. سراغ سوپروایزر شب کار را گرفتم. خودم را معرفی کردم و بعد از کمی صحبت متوجه شدیم که خواهر آن سوپروایزر، یکی از همکاران ما در تبریز است. با این یافته، ارتباط بین ما گرم تر و صمیمی تر شد. با سوپروایزر شبکار به راند شبانگاهی رفتم. او کارهای خودش را انجام میداد و من موشکافانه از بیمارستان بازدید می نمودم. متوجه شدم که آنها هم مثل ما کمبود نیرو دارند. بیشتر از ما و جدی تر از کمبود نیروی کیفی پرستاری در رنج بودند.
به همین دلیل طبق یک قانون نانوشته، وقتی تعداد نیرو کم باشد بعضی از امورات پرستاری فراموش شده و حذف میشوند. پرستار های ما کارهایی را به صورت بدیهی انجام می دادند که در آن بیمارستان موضوعیت نداشت.این نکته کلیدی بود که مدیر ما آن را کشف نکرده بود. زیرا او یک پزشک با تجربه بود، اما نگاهی کارشناسانه به موضوع نداشت. همانگونه که من نگاهی مشابه به کار و تخصص او نداشتم.
به نظر میرسد نگرش هر فرد در برداشت او از واقعیتی ثابت تاثیر دارد. هر دوی ما از یک بیمارستان به فاصله چند ماه بازدید کرده بودیم. برداشت های ما کاملاً متفاوت بود. او متوجه شده بود که بیمارستان با تعداد کم پرستار اداره میشود و رضایتمندی هم گزارش بشود. من دیدم که ما کار کیفی و دقیق تری برای بیماران ارائه می دهیم. اگر خط کشی بود که کیفیت کار را می سنجید بدون شک ما پیروز میدان بودیم.
آخرین دیدگاهها