از چشم افتادن یک کارمند

زنگ تلفن به صدا درآمد و با شنیدن صدای یک همکار قدیمی موجی عظیم از خاطرات و اتفاقات گذشته به ساحل ذهن من برخورد کرد. ایشان برای یکی از آشنایان جهت بستری شدن در یکی از بیمارستان ها نیاز به کمک و سفارش داشت که متاسفانه کاری از دستم بر نیامد.  با ایشان در سال‌های آخر خدمتشان همکار بودم. در آخرین سال خدمت به دلایلی نامعلوم به اصطلاح بدجوری از چشم رئیس افتاد. خبر روابط سرد و متشنج این دو نفر در تمام بیمارستان جاری شد. آنها علاوه بر عدم سازگاری لفظی در جلسات و نشست ها،  در غیاب همدیگر نیز گلایه ها و صحبت هایی می کردند.

کارکنان در مورد روابط اداری آنها آنقدر حرف زدند که به مرز غلو و بزرگنمایی رسیدند و سپس از مرزهای دروغ و وارونه نشان دادن حقایق هم رد شدند و به ناکجاآباد قدم گذاشتند.کسی به وضوح نمی دانست که چه عواملی موجب سلب اعتماد رئیس از ایشان شد، اما هر چه بود هر مرئوسی نیاز به جایگاهی ویژه در ذهن رئیس دارد تا با اعتبار و اطمینان به کارش ادامه دهد. از چشم افتادن در روح و روان فرد اثر منفی می گذارد. کسی که از چشم افتاده است، احساس بی ارزشی و افت اعتماد بنفس را تجربه می‌کند. هر کسی از چشم بیفتد، دیگر پذیرفته نمی شود، پس بلکه پس زده می‌شود.

این پدیده پیچیده و مبهم بود. زیرا عوامل روانی متعددی در آن تاثیر گذار است.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *