در مسیرم حین رانندگی، پشت یک وانت قرار گرفتم. خیلی آهسته میرفت با اینکه می توانست تند برود اما سلانه سلانه در یک خیابان باریک به پیش رفت. کسی نمی توانست سبقت بگیرد. همه ماشین ها، هماهنگ با او آرام می راندند. منتظر بودند به جایی برسند که بتوانند سبقت بگیرند. این کندی موجب شد که من متوجه یک جمله شوم که در پشت وانت نوشته شده بود. این مضمون را داشت:
گناهان خودت را نمی دانم اما اشک های من بیچاره ات می کند.
آخرین دیدگاهها