نیروی خدمات در مواجهه با معاون دانشکده ای که در آنجا درس خوانده بود.

یکی از از نیروهای خدماتی بخش ها وارد دفتر پرستاری شد.او نشست و گفت:” باید برای مدتی از بخش بیرون می آمدم به سرپرستار گفتم که با مدیر خدمات پرستاری کار دارم.

“پرسیدم واقعاً کاری داشتید؟؟

گفت:  نه خیلی ناراحت هستم و اجازه بدهید یک‌ربع اینجا بنشینم بعد می روم سر کارم.

از علت ناراحتی اش پرسیدم.  میخواستم ببینم با کادر پرستاری مشکلی داشته یا موضوع چیز دیگری بوده است.

او گفت لیسانس ادبیات دارد و از فارغ التحصیلان جدید می باشد. به دلیل نیاز مبرم به کار، به عنوان نیروی خدماتی تنظیفاتی وارد شرکت شده است. به کسی نگفته بود مدرک کارشناسی دارد. از بد حادثه در اتاق بیماران مشغول و جارو و تی  کشیدن و نظافت روشویی بیماران بوده، متوجه شده که معاون دانشکده شان بستری است.

خود را به نشناختن می‌زند. معاون دانشکده ایشان را صدا زده و گفته بود:” شما برای من خیلی آشنا هستید کجا دیدم تان؟؟”.

کارگر خدماتی جواب داده بود:” هیچ جا من شما را نمی شناسم.”

بعد معاون دانشکده گفته بود شما فلانی هستید و از دانشجویان برجسته دانشکده بودید، خوب به یاد دارم تان!!

کارگر خدماتی هم جارو و تی را رها کرده و به دفتر پرستاری آمده بود.

به قدری تحت تاثیر قرار گرفته بودم که یادم هست، تا زمانی که بخوابم یک طعم تلخ را ته گلویم احساس می کردم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *