لیست های ذهنی

کی از وظایف هر مدیری ارزشیابی کارکنان و سنجش عملکرد آنها در مقایسه با استانداردها است. برای انجام این ارزیابی ابزارها، جداول، چک لیست ها و معیارهای مکتوب وجود دارند. ولی یک مدیر همیشه این ابزارها را همراه خود ندارد. بسیاری از ارزشیابی ها در برخورد های معمولی روزانه و در ذهن مدیر اتفاق می افتند.

بنابراین با این فرض که بد انجام دادن کاری،  بهتر است تا اینکه آن را اصلاً انجام ندهیم ، برای ارزشیابی کارکنان در ذهنم دو لیست تنظیم کردم.

لیست اول شامل کسانی بود که اسمشان را کارمند کلیدی گذاشته بودم. در ابتدای امر همه در این لیست بودند. کارمندان وظیفه شناس، با وجدان، دلسوز، متخصص در کار خود و متعهد به خدمت و واجدین سایر صفات ارزشمند دیگر، در این لیست بودند. لیست سیاه عنوان دیگری بود که شامل کارمندانی بود که به واسطه عملکرد غیر قابل قبول شان و قضاوت هایم از لیست اول به لیست دوم سقوط می کردند. آنهایی که در عمل و مکرر ثابت می‌کردند،صفات لیست اول را ندارند.

اغلب افرادی که در طول زمان در لیست سیاه وارد شده بودند، آنجا ماندند. اما معدودی از آنها دوباره به لیست کلیدی ها برگشتند. اینها کسانی بودند که یا من درمورد آنها اشتباه کرده بودم و یا خودشان به واسطه تغییر در عملکرد و نگرش خود تبدیل به کارمندان کلیدی شدند.

این تجربه را به اشتراک گذاشتم تا شاید همانگونه که من را یاری کرد به درد کسی بخورد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *