خاورمیانه در محل کار ما

از روزی که همکاری ما به پایان رسید و مسیر کاری ما از هم جدا شد نظراو نسبت به من تغییر کرد و مثبت شد. تا روزی که در یک همکاری اداره بودیم کسی بدتر از من نبود. همواره مورد انتقاد و ایراد گیری های بیرحمانه و غیر منصفانه او بودم. ولی همین که راه ما جدا شد. من آدم خوب و شایسته ای معرفی شدم. این رفتار او سردرگمی بی پایان را در من دامن زد. آخر چه شده است که روند کار به شکل غیر قابل فهم عوض شد. در موضعی که بودیم انگار کارد و پنیر بودیم، حالا او در یک تغییر موضع شگفت آور شروع به تعریف و تمجید از من کرده است. چه دلایلی در پشت این رفتار غیر قابل توجیه وجود دارد؟ در مجامع رسمی و در حضور دیگران تعریف ها و حلالیت خواستن ها چه معنایی دارد؟

در دلم می گویم با راضی کردن من و این تعریف و تمجید ها اعمال تو پاک نخواهد شد. اگر من حلال کنم، باز هم اثرات کارهایت در روح و روان خودت باقی است. همچنین نتایج عملی پلیدی های تو عوض نخواهد شد. ای کاش استراتژی تو را زودتر کشف کرده بودم.

تو آتش جنگ و تقابل را مثل خاورمیانه در سیستم روشن نگاه داشتی. تو می دانستی اگر این اختلاف نظرها نباشند و به طور مرتب هیزم تازه به این آتش ریخته نشود،منافع و سود تو و همدست هایت در خطر خواهد بود. تو آتش جنگ را مثل خاورمیانه روشن و فروزان حفظ کردی. می دانستی اگر این جنگ فرو بنشیند اولین ضرر و خطر متوجه تو و هم پالگی هایت خواهد بود.

کارکنان و مسئولین شأن را در موضع مخالف نگه داشتی، تا جنگ ادامه داشته باشد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *