شغل و شاغل در پرستاری

آموختم که یکی از عواملی که باعث ایجاد و حفظ دلبستگی می شود آن است که بین شغل با علاقمندی، استعداد و شایستگی کارمند بیشترین تناسب ممکن وجود داشته باشد.
سابقه آشنایی من با آن پرستار به روزی بر می گردد که در بخشی که من سرپرستارش بودم، به عنوان نیروی طرحی  شروع به کار کرد. یک نیروی جوان، شاداب، اهل مطالعه و مهمتر از همه اهل کار تیمی بود. عملکرد بالینی او در قبال بیماران و همکاری اش با کارکنان مختلف زبانزد بود. بعد از اتمام طرح در همان محل به صورت قرارداد به کار ادامه داد. سپس استخدام شد و به صورت رسمی به سازمان پیوست. این زمینه ها موجب شد که مدیران و تصمیم‌گیران سیستم تصور کنند که یک پرستار بالینی با صلاحیت و شایسته قطعاً مدیر موفقی هم خواهد شد. بدون اینکه ارزیابی‌های درستی از قابلیت های مورد نظر انجام داده باشند. بنابراین به عنوان مدیر خدمات پرستاری منصوب شد و نهایت سعی و کوشش خود را به کار بست.
با شناختی که از وی داشتم می‌دانستم که او آنقدر مهربان و رئوف است که نمی تواند تصمیم های سخت بگیرد.  جایگاه شغلی مدیر خدمات پرستاری ایجاب می کرد که تصمیم هایی را بگیرد که پذیرش آن برای خودش و کارکنان آسان نبود. او برای بیماران یک پرستار دلسوز با حداکثر کارایی بود. اما در صحنه جدید مدیریتی این صفت نه تنها فضیلت نبود، بلکه تبدیل به نقطه ضعف شد.
در یکی از جلسات که کنار هم نشسته بودیم، عدم رضایت از کارش را مطرح کرد و گفت به استعفا و کناره گیری فکر می کند. دنبال راهی بود که از موقعیتی پرتنش رهایی یابد. از گفته هایش استنباط کردم که برایش مسجل شده بود که برای آن کار ساخته نشده و یا در جای درست خودش قرار ندارد.
تا جایی که اطلاع دارم ایشان قبل از اتمام سی سال بازنشسته شد.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *