صحبت کردن در مورد یکی از پرستاران برای من دشوار است، زیرا بیم دارم که مطالب طوری نوشته شوند که موجب برداشت نادرست راجع به ایشان بشود. حال سعی دارم واقع بینانه خصوصیات وی را بیان کنم با این هدف که به مدیران کمک کنم، چنین افرادی را در محیط کاری تشخیص بدهند.
ایشان یکی از پرستاران حرفه ای بیمارستان بود. علاوه بر به روز بودن در کار خودش ، به کار با تجهیزات پزشکی علاقه بیشتری نشان میداد. بنابراین دراین زمینه پیشرفت سریع تری داشت.
اکنون میخواهم یکی از ویژگی های رفتاری او را بیان کنم. البته چنین ویژگی به او یا پرستاری ارتباطی ندارد . هر کسی در هر شغل و پیشه ای ، ممکن است به درجاتی کم یا زیاد واجد این صفت باشد .
او به سادگی و با چند جمله بازیچه دست دیگران می شد. به این معنی که اطرافیانش می توانستند کنترل او را در دست گرفته و هدایتش کنند . دامی فرا راهش پهن کنند و مورد سو استفاده قرارش بدهند. وقتی در جمع همکارانش حرفی زده می شد یا اظهاراتی بیان می شد او هیجانی شده و تنها فردی بود که علم اعتراض و شکایت به دست می گرفت و هر جای بیمارستان در این مورد نظر می داد. این موجب شد که چندین بار به خاطر موضوعاتی که او مطرح کرد ، جلسه های درون بخشی یا شورای اداری برگزار بشود. سپس در جمع های جلسات به شدت هتاکی کرده و نارضایتی را به اهانت تبدیل می نمود . در نتیجه یک جریان به شدت تند و غیر قابل کنترل به راه می افتاد.
مدت ها فکر می کردم که این اعتراضات و رفتارهای قلدرمابانه نتیجه تفکرات خود اوست اما تجربه نشان داد که موضوع از جای دیگری آب می خورد.
روزی یکی از همکاران او در موردش جمله ای گفت که من را متوجه اشتباهم کرد. از ان روز فهمیدم که هر کسی با هر شکل و شمایلی و با هر ظاهر و موقعیتی ممکن است یک قربانی بی گناه باشد .
از آن روز این جمله همواره در یاد من ماند و در جلسه ها یا گفتگوهای مدیریتی بارها به آن استناد کرده ام. همکار این پرستار به من گفت : من می توانم درِ اتاق ریاست را با لگد او بکوبم و باز کنم!
آخرین دیدگاهها