جنجال بر سر یک پرس غذا

بدون تردید همه کسانی که تجربه کار در بیمارستان دارند، می‌دانند که اغلب اتفاقات بد و مشکل ساز در فاصله تحویل شیفت ها رخ می دهد.  در این فاصله گویی یک وضعیت متزلزل و شکننده حاکم است.  همین که کارکنان شیفت جدید مستقر شدند بیمارستان به آرامشی نسبی می‌رسد.  یکی از وقایع بین شیفت صبح و عصر را برایتان بازگو می کنم.

یک روز صبح تازه پشت میز کارم نشسته بودم که یکی از پرستارها با حالتی ناراحت و گریان وارد شد.

من به شدت تحت تاثیر حالت روحی او قرار گرفتم و همان لحظه اول توی دلم حق را به او دادم و منتظر شدم ببینم از چه کسی شکایت خواهد کرد؟ گفت که بر سر یک لقمه غذا آبرویش رفته است. از سوپروایزر و گفتار و رفتار بد او شاکی بود. ولی چرا یک سوپروایزر باید چنین برخورد بدی با یک پرستار میکرد؟ همین سوال موجب شد که به بررسی ماجرا دقیق شوم.

پرستار ما اضافه وزن زیادی داشت و قبلاً چند بار به من گفته بود که غذای بیمارستان کم است و من به آن اهمیتی نداده بودم. روز قبل که او صبح و عصر بود، تصمیم می‌گیرد که دو پرس غذا برای خودش بگیرد. بنابراین علاوه برژتونی که در دست داشته، در فاصله تحویل شیفت صبح و عصر از سوپروایزر یک دستخط می گیرد که یک پرس غذا به ایشان داده شود. سوپروایزر گفت که در فاصله دو شیفت مشغول اعزام هماهنگی اعزام بیماری به اسکن بوده است. بنابراین بدون اینکه لیست ژتون ها را مرور کند، همینطوری یک دستخط داده بود. به این خیال که حتماً اشتباهی رخ داده و اگر دیر شود، دیگر برای پرستار کشیک غذا نمی ماند.

پرستار هم به غذاخوری رفته بود و ژتون و دستخط را همزمان به متصدی داده بود.  متصدی توزیع غذا اعتراض کرده بود و گفته بود به یک نفر دو پرس غذا نمی دهد. بعد از بگو مگو های معمولی کار بالا گرفته بود و ماجرا به جاهایی کشیده بود که اصلاً صلاح نبود. بر سر همین موضوع بین متصدی، سوپروایزر و پرستار مشاجره رخ داده بود که یافتن مقصر اصلی آسان نبود. بعد از روشن شدن اشتباهاتی که هر کس سهمی در برپا شدن این غائله داشت من به چالش‌هایی که پیش رو داشتم دوباره فکر کردم.

به دلیل اینکه مدیر خدمات پرستاری در اکثر کمیته های بیمارستانی عضو اصلی بود، بنابراین کمابیش در جریان مسائل کمیته مربوطه بودم. نیاز یکسان همه انسانها به تغذیه بخصوص در ساعات کشیک و نیز محدودیت های منابع مالی برای تهیه غذا همیشه چالش برانگیز بود. فهرستی از موضوعاتی که قبلا پیش آمده بود از ذهنم رژه میرفت:

پول غذا یا خود غذا/غذای مناسب بیماران/ نحوه برخورد با غذاهای اضافی و دور ریز/ دزدی غذا و رابین هود بازی بعضی ها/ جمع آوری ظروف غذا بعد از سرو غذای بیماران/ غذا خوردن گربه ها از ته مانده غذا های محوطه/ متصدیان و مسئولین توزیع غذا و مشکلاتشان/ نحوه کمک کردن به بیماران در صرف غذایشان در مدت محدود سرو غذا در بخش و غیره

ما برای موضوعات که به ظاهر ساده و پیش پا افتاده به نظر می‌رسیدند، جلسه برگزار می‌کردیم. جر و بحث می‌کردیم و دنبال راه حل هایی بودیم تا بتوانیم بر محدودیت های بیشماری غلبه کنیم.

حالاهم باید روی مقدار غذا و جلوگیری از تکرار چنین ماجراهایی تدبیری می‌اندیشد ایم. خلاصه هر روز آبستن مشکل جدیدی بود.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *