اگر در مورد یک پرستار بتوانم حق مطلب را ادا کنم، می توان به تعداد کثیری از آنها تعمیم داد.
خیلی دلش می خواست سرپرستار بشود. علاقه و انگیزه اش را داشت و سابقه و تجربه هم همراهیاش میکرد.
همه بخش ها سرپرستار ثابت داشتند و برنامه گسترش بخش و خدمات هم نداشتیم. بنابراین او شانسی برای سرپرستار شدن نداشت. این وضعیت سالهای سال طول کشید تا این که کمی مانده به بازنشستگی به هدفش دست یافت.
بارها به من گفته بود کاری برایم بکنید. پیش خانواده و بستگان و مهمتر از آن در درون خودم از اینکه هیچ ارتقا و پیشرفتی ندارم، ناراضی و غمگین هستم.
حرف او درست بود. در پرستاری سلسله مراتبی نبود که ارشدیت را به افراد با صلاحیت و شایسته نسبت بدهد. در پرستاری از نظامی مثل درجه در ارتش یا نظامی شبیه رتبه بندی فعلی معلم ها خبری نبود. این تاسف بار بود که کسی از اول تا آخر استخدام ترفیع رسمی نداشته باشد.
اگر آن دو بخش قسمت اعظم وقت و انرژی دفتر پرستاری را نمی بلعیدند، شاید تلاش ها و مطالب جمع آوری شده به نتیجه می رسید.
در نهایت عمر مدیریت من کفاف نداد چهارچوب پیشنهاد نظام سلسله مراتبی را به صورت پیش نویس رسمی روی کاغذ پیاده کنم.
امیدوارم روزی برسد که مسیر ارتقا شغلی در بالین طراحی بشود و سرخوردگی های شاغلین این حرفه پایان یابد.
به اشتراک بگذارید
آخرین دیدگاهها