تا جایی که به یاد دارم همواره با روش استخدام پرستارها مخالف بوده ام. شرکت کردن در آزمون کتبی و گزینش اخلاقی و سپس شروع به کار برای این نوع کارکنان درست نیست. زیرا ما در طول سه دهه شاهد بودیم که افرادی در آزمون های کتبی مثل همان آزمون های مدارس، موفق به کسب بهترین نمره شدند. اما این دلیلی نیست که هر کس مدرک پرستاری را دارد الزاماً پرستار است و میتواند به وظایف پرستاری عمل بکند. در واقع سنجش دانش همان سنجش توانمندی مهارتی نیست.
در طول دوران کار با پرستارهایی مواجه شده ام که دانش تئوری داشتند و در کاربرد دانش در صحنه عمل و کسب مهارت موفق عمل نکردند. بیمارستان ها و دفاتر پرستاری مجبور شدند که برای همه پرستارهایی که وارد سیستم می شوند دوره های بالینی کسب تجربه طراحی کنند. دوره هایی که در مورد بعضی ها بیش از سه ماه طول کشید. آن هم در شرایطی که همیشه کمبود جدی داشتیم.
به نظرم برای استخدام کردن نیروهایی که هم باید علم داشته باشند و هم دارای مهارت باشند، روش آزمون کتبی روشی نارسا و ناقص است.
ما با پرستارانی روبرو شدیم که از کل پرستاری فقط مدرکش را داشتند. مدرکی که فقط به درد شرکت در آزمون و طی کردن مسیرهای اداری می خورد.
یکی از مصداق های آن پرستاری بود که در تمام مدت خدمتش از این بخش به آن بخش و از آن بیمارستان به بیمارستان دیگر در حال انتقال بود. طوری رفتار میکرد که گویی یک آدم عامی است. گاهی شک داشتم که او دوره های آموزش بالینی پرستاری را گذرانده باشد. زیرا هیچ نشانی از این دست در او نمی یافتم. حتی به مدرک جعلی هم فکر کرده بودم. اما به زبان نیاوردم. ناشی گری های او از کار بالینی تا نوشتن گزارش یک شیفت گسترده بود. او ساده ترین چارچوب ها را هم نمی توانست رعایت بکند و از آنها عدول می کرد. گویی از یک سیاره دیگر آمده بود. باید همه چیز را به او دوباره یاد می دادیم و تکرار این آموزش ها بسیار ملال آور بود. او از جمله کسانی بود که که درکش برایم مشکل و گاهی غیر ممکن بود. من حس میکردم که او را نمی فهمم و نمیتوانم سرنخی برای کمک به او بیابم.
تقریبا در جای جای پرستاری چنین نیروهایی وجود داشتند. کسانی که در محیط کاری حتی استعداد تقلید کردن از کار دیگران هم نداشتند. طوری رفتار می کردند که از یک رهگذر بی خبر از پرستاری می توان انتظار داشت. من به عنوان مدیر از این دست پرستاران کم ندیدم. خودشان هم تقصیری نداشتند .موضوع روشی بود که برای استخدام آنها انتخاب شده بود. روشی که ناکارآمدی آن بارها به عینه ثابت شده بود، اما کسی گوشش بدهکار نبود. ما شاهد اتلاف نیروی انسانی وبسیاری از منابع محدود در این روش استخدام بودیم. بارها با نوشتن و با اظهار نظر آن را به گوش مسئولین رسانیدیم. یکی از علت هایی که صدای ما به گوش کسی نرسید این بود که مسئولین رده بالای پرستاری عموماً کسانی بودند که حتی سر پرستار هم نشده بودند. آنها طعم سوپروایزر بودن یا مزه مدیر خدمات پرستاری بودن را درک نکرده بودند. طبیعی بود که صدای ما به گوش آنها ناکوک بیاید. طبیعی بود که بشنوند و هیچ اقدام عملی و واکنش موثری را نشان ندهند .
آخرین دیدگاهها