بمیرم برایت که هر روز باید چیزهایی ببینی که اصلا دوست نداری.
بمیرم برایت که هر روز باید صداهایی را بشنوی که عذاب میدهند و بسیار ناکوک هستند.
بمیرم برایت که هر روز باید سایه مرگ را ببینی و لذت زندگی از دست تو گرفته می شود.
بمیرم برایت که هر روز باید ببینی بشنوی حس کنی درک کنی و پیش بینی کنی چیزی را که بسیار دردناک است و روح تورا می آزارد.
بمیرم برایت که هر روز یک عذاب ثابت در روح روان تو چنگ می اندازد و می خلد .
بمیرم برایت که هیچ فریاد رسی نداری . هیچ کمکی نداری .
بمیرم برایت که تنها و یکه رها شده ای نه نجاتی در کار است و نه تخفیفی در دردی که به جانت افتاده است.
بمیرم برایت که هیچ چاره ای درد تو را درمان نمی کند.
بمیرم برایت که گفتن هم سودی ندارد یک صبر عظیم در درونت در حال شکل گیری است.
بمیرم برایت که کسی به داد تو نمی رسد . حتی آنها که می توانند هم ترجیح می دهند از دور تماشا کنند.
بمیرم برایت که ….
آخرین دیدگاهها