چالش همیشگی: تبحر بیشتر می ارزد تا توان درک طرف مقابل

کی از پیش فرض های ذهنی من به شرح زیر است. اگر پزشکی متبحر باشد، کارکنان اطرافش بخصوص پرستاران، بهترین ارزیابی را دارند. زیرا نتیجه مقایسه ای درمان و تشخیص پزشکان پیش چشم پرستاران است.
پرستاران در یک آن می توانند همه پزشکان بخش خود را از نظر توان و تدبیر مورد مقایسه قرار بدهند.
می دانیم که موفقیت درمان بیماران بستگی به عوامل بیشماری دارد، اما پرستاران معدل کلی پزشکان را در طول زمان به دست می آورند.
بر اساس این پیش فرض از چند پرستار در مورد پیشنهادشان برای مراجعه به مطب خصوصی پزشکان سوال کردم. بیشتر آنها اسم یک نفر را آوردند.
آن پزشک از نظر رتبه، همیشه در مقام های اول بوده است و اکنون نیز به لحاظ علمی و پژوهش های مرتبط در راس هرم همقطارانش قرار داشت.
از مطب خصوصی شان وقت گرفتم و یکی از بستگان را به نزدش بردم. برخلاف تعاریف پرستارها، در مطب چهره ای سرد و خشک بود. با ما چنان رفتار کرد که گویی هیچ اهمیتی برایش نداریم. طوری عمل کرد که حدس زدم شاید او از چیزی ناراحت است یا چیزی روان او را آشفته کرده است. شاید او نمی توانست هیجانات خود را مدیریت کند. چند سوال کوتاه و بدتر از آن جملات اهانت آمیز و تحقیر کننده چیزی بود که ما دریافتیم.
نتیجه کلی درمان مطلوب بود ولی یک بیمار انتظار دارد که پزشک خود را، با سواد مخاطب هماهنگ کند و توضیحات قابل فهم به او بدهد و او را بپذیرد از عبارات و جملات نابجا استفاده نکند.
به اصطلاح شبیه نانوایی نباشد که نان سوخته تحویل مردم می دهد. نان سوخته هم نان است. شکم را سیر میکند، اما کیفیت ندارد. حس خوبی ایجاد نمیکند و بدتر از آن آدم احساس می‌کند که در خرید آن باخته است.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *