رئیس ما به کارمندان کم توان کار کمتر ، سطحی و با بازده سریع می داد. آنها هم با بوق و کرنا کار را انجام میدادند و چون سریع تمام شده بود، پاداش می گرفتند.
بر عکس به کارمندان توانا و قدرتمند کارهایی عمیق با بازده طولانی مدت و از نظر پیشرفت کُند واگذار می کرد . این دسته از کارکنان مجبور بودند برای انجام چنین وظایفی تمام تجارب خود را به کار گیرند . نیاز به مطالعه های به روز داشتند . همچنین باید تمام قوای خود را به کار گرفته و به اصطلاح عرق می ریختند تا بتوانند کاری را به سر انجام برسانند . این دسته از کارکنان مجبور بودند که علاوه بر دانش، مهارت های خود را نیز بسط دهند تا بتوانند از عهده انجام امری برآیند .
تمام این فعالیت ها در قالبی ذهنی اتفاق می افتاد. فضای ذهنی کارمندان توانا، غیر قابل اندازه گیری ، غیر قابل اثبات و بدون نمایش بیرونی بود. به عبارت دیگر ماهیت کار طوری بود که نتیجه قطعی و نهایی و محصولی در کار نبود. یک نوع صاحب نظر بودن و متخصص بودن در کار خود تکوین می یافت ولی نمود بیرونی نداشت.
رئیس ما زحمت ارزیابی، مقایسه، شناخت دقیق استاندارد های کار، تشخیص رشد مهارت ها و تمیز دادن فعالیت های مهم را به خود نمی داد. او با یک بررسی سطحی در مورد پاداش ها تصمیم گیری می کرد .
از نظر او هر کسی که پرسروصداتر و شلوغ تر بود بیشتر کار کرده بود.
معلوم نبود حواسش کجا بود و در مورد کارمندانش چه فکری می کرد. از پاداش هایی که میداد می شد فهمید که رتبه بندی های ذهنی او چقدر با واقعیت فاصله دارد . نمی شد حدس زد که او چگونه می بیند و نحوه تقسیم حجم کار را چطور برآورد می کند . آنچه که واضح بود غیر عادلانه بودن تقسیم امتیازات بود . عده ای آن را ناعادلانه می دانستند و پاداش گیرندگان آن را عین عدالت ارزیابی می کردند . پاداش گیرندگان معتقد بودند حق به حق دار رسیده است.
واقعیت این بود که پاداش گیرندگان چنان خود را محق تصور می کردند که خودشان هم باور کرده بودند که کسی به اندازه آنها کار نکرده است.
مهارت نیاز است تا رئیس بداند که هر کارمندی در چه جنبه ای و برای کدام کار مناسب است. توانش چه کاری تناسب دارد و چه پاداشی باید داده شود. همچنین درایت می خواهد تا رئیس تشخیص بدهد که میزان انرژی صرف شده برای کار در چه حدی است . کدام پشتوانه علمی و عملی در کارهای معمول مورد نیاز است. میزان تعهد به تکمیل کار و زمان آماده شدن آن در چه حدی است. این ها چیزیهایی بود که رئیس ما نداشت. رئیس دارای قدرت بود. در سیستم دیوانسالار جایگاه و رتبه داشت
آخرین دیدگاهها