فریفته نشدن به نظرات دیگران

وقتی برای چندمین بار محل کار من عوض شد، به عنوان مدیر خدمات پرستاری در محل جدید شروع به کار کردم. یکی از وظایف من شرکت در جلسه های هفتگی شورای اداری و همکاری در تصمیم سازی ها و تصمیم هایی بود که طبق دستور جلسه تعیین می شدند.

یکی از مدیران در جلسه های متعدد نارضایتی هایی را در مورد یکی از کارمندانش مطرح می کرد. عاقبت در یکی از جلسات او با یک برگ کاغذ ذر جمع ظاهر شد و از اعضای شورا خواست که آن را بخوانیم و امضا کنیم.

متن نامه نارضایتی رئیس از کارمندش به خاطر عدم اطاعت از دستورات اداری، اشتباهات زیاد و عملکرد ضعیف او در انجام کارهایش بود. نامه طوری تنظیم شده بود که امضا کنندگان در شورای اداری موافقت خود را مبنی بر پایان کار او و انتقالش به محل دیگری اعلام می کردند.

با توجه به پیشینه ذهنی، که در جلسات متعدد در مورد آن شکل گرفته بود همه اعضای شورا آن را امضا کردند.

نوبت من که رسید عذرخواهی کردم و توضیح دادم که من تازه به این محل آمده ام و شناختی از این کارمند ندارم. بنابراین از امضا و تایید معذور هستم.

آنها علاوه بر اصرار، کنایه و طعنه هایی در قالب شوخی زدند و من را محافظه کار لقب دادند.

با توجه به تغییراتی که درست در همان بازه زمانی پیش آمد، آن کارمند از کارش برکنار نشد و در همان محل به کارش ادامه داد.

تغییرات بیرونی به شکلی اتفاق افتاد که مدیری که قصد داشت به آن کارمند پایان کار بدهد، خودش به محل دیگری منتقل شد. سپس من هم به محل دیگری منتقل شدم اما آن کارمند در همان جا به کار ادامه داد.

روزی که امورات مربوط به بازنشستگی ام را انجام میدادم و کارم به آن کارمند رسید، برای بار چندم آن موضوع را پیش کشید. او از من تشکر کرد که آخرین امضا را نزدم و فریفته نظر دیگران نشدم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *