داستان یک دستور غیر منطقی

آموختم که گفتگو ابزاری برای آشکار سازی ارزشهای هر فرد است.

رئیس : سرپرست واحدهای… و… را بردارید و دو نفر جای ایشان پیشنهاد بدهید.

مرئوس: چرا ؟

رئیس : چون از نظر من و سایر مدیران فاقد کارایی هستند.

مرئوس: ما از نظر زمان و آموزش روی آنها سرمایه‌گذاری کرده‌ایم و واحد های نسبتاً باثباتی هستند. چه مشکلی وجود دارد که به جای برکنار کردن آنها روش‌ها را اصلاح کنیم؟؟برای برکناری آنها چه دلایلی ارائه بدهیم؟؟اگر بر کنار شان کنیم کجا ادامه خدمت بدهند؟؟چرا مدیران  نقطه نظرات خود را به سرپرستان نگفته‌اند تا به موقع انحرافات اصلاح شود؟؟چنین تصمیمی آنها را ناراحت و ناراضی می‌کند که به نفع هیچ کس نیست.

رئیس:  چرا باید ناراحت بشوند؟ خوب ما از آنها ناراضی هستیم.  اصلاً بگویید باب میل ما نیستند.  چرا باید مقدمه چینی کرد؟  چه نیازی به دلیل هست؟ بگویید ما نمی‌خواهیم شان یک عالمه کارمند جویای کار هست، جذب می‌کنیم و با آنها کار می‌کنیم.

به اشتراک بگذارید
پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *